- اخبار
- پرشین تراپیست
- 12 دقیقه
سریال “اسکویید گیم” (Squid Game) یک سریال کرهای محبوب است که توسط هوانگ دونگ-هیوک (Hwang Dong-hyuk) ساخته شده و در تاریخ 17 سپتامبر 2021 از نتفلیکس منتشر شد. این سریال یکی از پربینندهترین سریالهای تاریخ نتفلیکس شد و در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفت. اسکویید گیم داستان مردی به نام سئونگ گی-هون (با شماره بازیکن 456) را روایت میکند که در زندگی خود شکستخورده است. او بدهیهای زیادی دارد، از همسرش جدا شده و رابطهاش با دخترش نیز خوب نیست. گیهون بهطور اتفاقی با یک مرد مرموز روبرو میشود که او را به یک بازی خاص دعوت میکند. گیهون قبول میکند و به یک مکان ناشناس برده میشود، جایی که صدها نفر دیگر مانند او، با مشکلات مالی بزرگ، جمع شدهاند. در این مکان، آنها متوجه میشوند که باید در شش بازی شرکت کنند. بازیها ساده به نظر میرسند و از بازیهای سنتی دوران کودکی الهام گرفته شدهاند. اما شوک اصلی زمانی به بازیکنان وارد میشود که میفهمند شکست در هر بازی مساوی با مرگ است.
سریال «بازی مرکب» علاوه بر اینکه یک اثر پربیننده بینالمللی است، گنجینهای از مفاهیم روانشناسی و جامعهشناسی نیز به شمار میآید. بسیاری درباره پیامهای پنهان این سریال در مورد سرمایهداری و مبارزه طبقاتی نوشتهاند. در این نوشته، میخواهیم به برخی از مواردی اشاره کنیم که این سریال طی آنها اصول پایه روانشناسی را به تصویر میکشد:
1.فشار ، عملکرد را بهبود میبخشد، اما تا حدی مشخص!
پایه اصلی داستان سریال #اسکوییدگیم این است که چند صد نفر در رقابتی برای برنده شدن میلیونها دلار شرکت میکنند که در آن مجموعهای از بازیهای کودکانه را انجام میدهند. بازندگان “حذف” میشوند—یعنی کشته میشوند. این شرایط کاملاً مناسب برای به تصویر کشیدن یک قانون کلاسیک مرتبط با فشار و عملکرد است که به نام قانون یرکس-دادسون شناخته میشود. این قانون توسط رابرت یرکس و جان دادسون بیش از ۱۰۰ سال پیش شناسایی شد. احتمالاً خودتان نیز در مقطعی آن را تجربه کردهاید. وقتی یک امتحان بزرگ یا مسابقه مهم در پیش دارید، ممکن است در زمان واقعی بهتر از تمرینها عمل کنید، چون فشار یا هیجان اضافی باعث میشود کمی بیشتر تمرکز کنید و انگیزه بگیرید. اما اگر این فشار بیش از حد شود، ممکن است دچار استرس شوید و اشتباهاتی کنید که معمولاً مرتکب نمیشوید. به عبارت دیگر، رابطه بین فشار (یا “برانگیختگی”) و عملکرد شبیه یک حرف “U” وارونه است—با افزایش فشار، عملکرد بهتر میشود، اما اگر فشار بیش از حد شود، عملکرد افت میکند. شرایط بازیها در «بازی مرکب» بدون شک در انتهای راست نمودار یرکس-دادسون قرار دارند. برای مثال، به بازی دوم مسابقه توجه کنید که در آن هر نفر باید شکلی که روی یک تکه آبنبات حک شده است را بهدقت جدا کند. بدون شک، این کار بهخودیخود چندان ساده نیست. اما با اضافه شدن فشار زمانی و تهدید به مرگ در صورت شکست، این وظیفه بهطور ناگهانی میتواند تقریباً غیرممکن شود.
2.ناشناس بودن، انجام کارهای وحشتناک را آسانتر میکند.
یکی از مواردی که در ابتدا کمی دور از واقعیت در «بازی مرکب» به نظر میرسید، این بود که چطور سازمان شروری که پشت این مسابقه قرار دارد، میتواند واقعاً صدها نفر را قانع کند که بهسادگی با آن همکاری کرده و انسانهای بیگناه را با خونسردی بکشند. اما خالق سریال، هوانگ دونگ-هیوک (که نویسنده و کارگردان آن نیز هست)، تصمیم هوشمندانهای گرفت و همه کارگران را در لباسهای یکسان و ماسکدار قرار داد و به این ترتیب آنها را عملاً ناشناس و غیرقابل تشخیص کرد. این نکته نیز ریشه در روانشناسی دارد، بهویژه در نظریهای به نام « نافردی اجتماعی» (Social Identity Deindividuation).
نافردی (Deindividuation) بر دو ایده استوار است. اول، هویت و ارزشهای افراد تا حدی بر اساس عضویت آنها در گروهها شکل میگیرد. به عنوان مثال، شما ممکن است خود را بهعنوان یک دوست وفادار ببینید، اما همچنین بهعنوان یک طرفدار تیم فوتبال استیلرز. دوم، زمانی که افراد احساس ناشناسی بیشتری میکنند (یعنی کمتر شناخته میشوند)، بیشتر با گروهی که در آن حضور دارند همذاتپنداری میکنند و هنجارهای گروه تمایل دارند بر ارزشهای شخصی افراد غلبه کنند. برای مثال، در یکی از مطالعات اولیهای که برای آزمایش این نظریه توسط استفان رایچر انجام شد، ۷۰ دانشجوی علوم پایه و ۳۸ دانشجوی علوم اجتماعی ویدئویی درباره آزمایش زندهتشریحی (vivisection) تماشا کردند که در آن نشان داده شد دانشمندان معمولاً طرفدار آن هستند و دانشجویان علوم اجتماعی مخالف آن. همه دانشجویان بعداً دیدگاههای خود را درباره زندهتشریحی ارزیابی کردند. دانشجویان این ویدئو را تحت شرایط مختلفی تماشا کردند. در یک شرایط، دانشجویان علوم پایه کنار هم و دانشجویان علوم اجتماعی کنار هم قرار گرفتند تا تفاوت گروهها تأکید شود؛ در شرایط دیگر، همه دانشجویان بهطور مختلط نشستند. علاوه بر این، در نیمی از شرایط، دانشجویان ماسک پوشیدند و کاملاً ناشناس شدند.
درسهایی از اسکووید گیم :
درس اول – احساسات خود را بیرونی کنید
در ابتدای بازی چراغ قرمز، چراغ سبز، همه با نگرانی به جلو حرکت میکردند. وقتی بازیکن ۳۲۴ کشته شد، مرگ ناگهانی او موجی از شوک به باقی بازیکنان وارد کرد که به شدت موقعیت را درک کردند و فهمیدند که با باختن، مرگ در انتظارشان است. آنها دچار وحشت شدند و به سمت درب خروج دویدند، تنها برای اینکه کشته شوند. دهها نفر حذف شدند.
در زندگی، ممکن است این پدیده را تجربه کنیم، وقتی مسائل گذشته، عوامل استرسزای حال حاضر، اضطراب و نگرانیهای آینده نامطمئن ما را تحریک کنند. آنچه میتوانیم انجام دهیم این است که روی لحظه حال و چیزهایی که میتوانیم کنترل کنیم تمرکز کنیم.در بازی «چراغ قرمز، چراغ سبز»، بازیکنان تنها میتوانستند نحوه تفکر و واکنش خود را کنترل کنند. زمانی که سانگ-وو گی-هون را ترغیب کرد که برخیزد و حرکت کند، توجه گی-هون از صحنه وحشتناک اطرافش به تکمیل بازی معطوف شد. کلمات سانگ-وو به گی-هون کمک کرد که ترسش را به انگیزه تبدیل کند، و همین امر باعث شد گی-هون مسابقه را به پایان برساند.یکی از درسهای «بازی مرکب» این است که ما بر افکار و اعمال خود کنترل داریم. میتوانیم بیاموزیم که در لحظه حال باقی بمانیم، قدم اول را برای همراه شدن با احساسات خود برداریم و آنها را با صدای بلند بیان کنیم یا نامی برایشان بگذاریم. نشستن با احساساتمان به ما کمک میکند تحمل خود را در برابر ناراحتی افزایش دهیم، و دفعه بعد که تحریک شدیم، ممکن است کمتر تحت تأثیر احساسات قرار بگیریم یا بهتر با موقعیت کنار بیاییم.اغلب اوقات، ما تمایل داریم احساسات خود را سرکوب کنیم یا نادیده بگیریم. با این حال، از طریق بیرونی کردن احساساتمان، قدرت آنها بر زندگیمان کاهش مییابد، و میتوانیم راههایی برای تبدیل احساسی که تجربه میکنیم شناسایی کنیم.
درس دوم – ایجاد اعتماد
در طول سریال، بهوضوح مشخص بود که بسیاری از بازیکنان به یکدیگر اعتماد نداشتند و رویکرد “هرکس برای خودش” را در پیش گرفته بودند. با این حال، در تیم گی-هون شاهد سطح بالایی از اعتمادی بودیم که به تدریج پرورش یافت. اعتماد بالا و پیوندهای عمیق تیم گی-هون در تلاش آنها برای یافتن راهحلهایی که همه زنده بمانند و همچنین در غم و اندوهشان پس از از دست دادن هر عضو تیم مشهود بود.
درس سوم – شناسایی متحد، دیکتاتور و قربانی
چه کسانی در زندگی شما متحدان شما هستند؟ آیا میتوانید بین متحد، دیکتاتور و قربانی در زندگی خود تفاوت قائل شوید؟ برای انجام این کار، باید یاد بگیریم که این افراد چه کاری انجام میدهند یا چه چیزی میگویند
دیکتاتور (Dictator): دیکتاتورها قدرت را از دیگران میگیرند و به قیمت آسیب رساندن به دیگران پیش میروند
قربانی (Victim): قربانیها قدرت خود را به دیگران میسپارند و اغلب در شرایط دشوار گرفتار میمانند. آنها برای پیشرفت به دیگران تکیه میکنند.
متحد (Ally): متحدان از قدرت خود برای دیگران و خودشان استفاده میکنند و با همدیگر پیش میروند.
چگونه میتوانیم از قربانی بودن خارج شویم؟
اگر خود را بهعنوان قربانی میشناسید، توصیه میکنیم به متحدان خود روی بیاورید. این افراد میتوانند عزیزان، دوستان یا متخصصان سلامت روان باشند. شما میتوانید قدرت زندگی خود را با اولین قدم یعنی انتخاب عشق به خود و انجام کارهایی که در کنترل شماست، بازپس بگیرید.
درس چهارم- چه چیزی به ما خوشبختی میآورد؟
چه چیزی به شما خوشبختی میدهد؟ آیا پول، موفقیتهای شغلی، ایجاد روابط قوی یا کمک به دیگران در زمان نیاز؟ در این نمایش، بازیکنان توسط احتمال برنده شدن جایزه پولی به جلو رانده میشدند. آنها باور داشتند که پول مشکلاتشان را حل میکند و خوشبختیای که به دنبالش بودند را به دست میآوردند. از سوی دیگر، VIP ها روی برنده شدن افراد شرطبندی میکردند و از هیجان و شدت بازیها لذت میبردند که بازیکنان در آن در حال رقابت بودند. به طور مشابه، ایل-نام تمام پول دنیا را داشت اما هنوز تصمیم گرفت در بازی شرکت کند چرا که در جستجوی هیجان و خوشبختی در زندگی خود بود.طبق تحقیقات مختلف، اغلب ما اشتباه میکنیم که فکر میکنیم داشتن شغل خوب، پول، روابط و کالاهای مادی به ما خوشحالی میآورد. با این حال، چقدر کافی است؟ آیا واقعاً وقتی اینها را به دست آوردیم، خوشحال خواهیم بود؟ لیوبومیرسکی (2008) نوشت که هدفهای حقوقی ما هر وقت افزایش حقوق داشته باشیم، بالا میرود. در روابط نیز، ما به ازدواج عادت میکنیم و خوشحالیمان پس از چند سال به حالت اولیه برمیگردد (لوکاس و همکاران، 2003). تعریف ما از اینکه چه چیزی کافی است، به یک هدف متحرک تبدیل میشود که هیچگاه نمیتوانیم به آن برسیم. بر اساس تحقیقاتی که لیوبومیرسکی (2005) انجام داده است، انجام کارهای تصادفی محبتآمیز یکی از راههایی است که میتوانید به طور عمدی تلاش کنید تا شادتر شوید. اوکسیتوسین، که به هورمون عشق نیز معروف است، زمانی که شما در کارهای محبتآمیز شرکت کنید یا دریافتکننده آن باشید، افزایش مییابد. اوکسیتوسین به کاهش فشار خون، بهبود سلامت و تقویت اعتماد به نفس و خوشبینی کمک میکند.
علیرغم نکات مثبت روانشناسی که به این سریال کرهای نسبت داده شده است، #نقدهایی نیز وارد است که به چندین مورد از آن اشاره میکنیم :
دیدن سریالی مانند اسکوئید گیم (Squid Game) که محتوای خشونتآمیز، استرسزا و اجتماعی پیچیدهای دارد، ممکن است اثرات متفاوتی بر افراد داشته باشد، بهویژه اگر افراد حساس یا زیر سن مناسب مخاطب این محتوا باشند. برخی از اثرات منفی احتمالی عبارتاند از:
- افزایش اضطراب و استرس. محتوای پرتنش و خشونتآمیز میتواند سطح اضطراب و استرس روانی را افزایش دهد، بهویژه برای افرادی که از قبل با مشکلات روانی مثل اضطراب دستوپنجه نرم میکنند.
- عادی شدن خشونت. دیدن صحنههای خشونتآمیز بهصورت مکرر ممکن است باعث کاهش حساسیت افراد نسبت به خشونت شود و آن را بهعنوان امری عادی جلوه دهد.
- تأثیر بر کودکان و نوجوانان. کودکان و نوجوانانی که بهطور ناخواسته یا بدون محدودیت این سریال را تماشا کنند، ممکن است رفتارهای خشونتآمیز را تقلید کنند یا دچار کابوسهای شبانه شوند.
- ایجاد نگرش منفی نسبت به جامعه. محتوای سریال بر پایهٔ بیاعتمادی و نابرابری اجتماعی است که ممکن است نگرش بدبینانه و حس ناامیدی نسبت به جامعه را در بیننده تقویت کند.
- مشکلات خواب. صحنههای خشن و استرسزا میتوانند باعث اختلال در خواب، مثل بیخوابی یا کابوس دیدن، بهویژه در افراد حساس شوند.
- تقلید ناآگاهانه از بازیها یا رفتارها. برخی از مخاطبان ممکن است بازیها یا سناریوهای نمایشدادهشده را تقلید کنند، که گاهی به پیامدهای جدی یا خطرناک منجر میشود.
- اثرگذاری منفی بر روابط انسانی. شخصیتها و تعاملات در سریال اغلب بر اساس خیانت و فریب است. این موضوع ممکن است بر نگرش افراد به روابط انسانی تأثیر منفی بگذارد و احساس بیاعتمادی را تقویت کند.
پیشنهاد برای کاهش اثرات منفی:
- انتخاب محتوا بر اساس سن و روحیه: افراد باید محتوای مناسب با شرایط سنی و روانی خود را تماشا کنند.
- صحبت درباره محتوای سریال: بعد از تماشای چنین سریالهایی، صحبت درباره پیامها و مفاهیم آن با دوستان یا خانواده میتواند به درک بهتر و کاهش اثرات منفی کمک کند.
- استفاده از سرگرمیهای جایگزین: محتوای مثبتتر و الهامبخش میتواند اثرات روانی بهتری داشته باشد.
در پایان ؛ هر فیلم، بهعنوان یک اثر هنری، ترکیبی از نقاط مثبت و منفی است و بسته به نگاه بیننده، این جنبهها متفاوت دیده میشوند. فیلمها معمولاً از زوایای مختلف به موضوعات میپردازند و هرکدام میتوانند الهامبخش، آموزشی، سرگرمکننده یا حتی چالشبرانگیز باشند. دیدن فیلمها بر اساس نظام ارزشی خودتان یکی از بهترین راهها برای لذت بردن و یادگیری از هنر و سرگرمی است. با توجه به ارزشها و اعتقادات شخصی خود، میتوانید فیلمهایی را انتخاب کنید که با دیدگاههای شما هماهنگ باشند یا شما را به چالش بکشند تا نگاه تازهای به موضوعات مختلف داشته باشید.
#Squid Game
#بازی_مرکب
منابع :
Squid Game: The Psychology of Why of Turning Violent Fiction into Reality TV is Dangerous
https://www.psychologytoday.com/intl/blog/overthinking-tv/202110/the-psychology-behind-squid-game
Freedman, J. (2019). Requesting Trust: 5 Practical Steps to Repair and Increase Trust. Retrieved from https://www.6seconds.org/2015/01/20/requesting-trust/.
Lucas, R. E., Clark, A. E, Georgellis, Y., & Diener, E. (2003). Reexamining Adaptation and the Set Point Model of Happiness: Reactions to Changes in Marital Status. Journal of Personality and Social Psychology, 84(3), 527-539. Retrieved from https://www.apa.org/pubs/journals/releases/psp-843527.pdf.
Lyubomirsky, S. (2005). Pursuing happiness: The architecture of sustainable change. Review of General Psychology, 9(2), 111.
Lyubomirsky, S. (2008). The How of Happiness: A New Approach to Getting the Life You Want. Penguin Books.